گنجور

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹

 

در طاعت و عشرت بقرارست دل ما

هر جا که رود همره یارست دل ما

ما آینه ی حسن تو آشفته نخواهیم

برخیزد اگر زانکه غبارست دل ما

روزی هدف تیر بلایی شود این دل

[...]

بابافغانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲۰

 

درمانده این جسم نزارست دل ما

در سنگ نهان همچو شرارست دل ما

هر چند بهای گهر از گرد یتیمی است

بی قیمت ازین مشت غبارست دل ما

چون غنچه محال است که از پوست برآید

[...]

صائب تبریزی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵

 

آیینة هر لاله عذارست دل ما

خوش در بدر از جلوة یارست دل ما

یکرنگی صد رنگ مخالف چه بلایی است

هر جا صنمی، آینه‌دارست دل ما

دایم به امیدی که کمین کرده تو باشی

[...]

فیاض لاهیجی