گنجور

حکیم نزاری » مثنوی روز و شب » بخش ۲۰ - آشتی کردن روز با شب و مدح شاه

 

گفت: «هستی تو یار دیرینه

محرم روزگار دیرینه

حکیم نزاری
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۵۸

 

ای فراق تو یار دیرینه

غم تو غمگسار دیرینه

درد تو میهمان هر روزه

داغ تو یادگار دیرینه

غرق خونم که می خلد هر دم

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۲

 

آمد امروز یار دیرینه

تازه شد خارخار دیرینه

غمم اکنون نمیخورد که مراست

غم او غمگسار دیرینه

یار دیرینه‌ایم و حیف که نیست

[...]

مشتاق اصفهانی