×
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۱
دل من صحبت دلدار دگر میطلبد
خاطرم بار دگر بار دگر میطلبد
بار بد مهر غم عاشق مسکین چو نخورد
لاجرم مونس و غمخوار دگر میطلبد
چه روم پیش طبیبی که چو دردم دانست
[...]
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۴
یار هر دم سر بازار دگر می طلبد
چشمها چار خریدار دگر می طلبد
کس نیارد که ز کارش سری آرد بیرون
گرچه هر لحظه سرو کار دگر می طلبد
دادبر باد هوا دین و دلم را و کنون
[...]