×
عطار » مصیبت نامه » بخش سوم » بخش ۱ - المقالة الثالثه
من چو خود سرگشتهٔ کار خودم
روز و شب در درد و تیمار خودم
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۳۹ - حکایت کشفی که به بال بطان پریدن آغاز نهاد و به یک سخن ناجایگاه از اوج هوا به حضیض خاک افتاد
نیک فرو مانده به کار خودم
پشت دو تا گشته ز بار خودم
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۶۶۹
دو جهان است درکنار خودم
خود خزان خود و بهار خودم
مایه ور تر، کنارم از دریاست
خجل از چشم اشکبار خودم
گاهگاهی دلم به خود سوزد
[...]
سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۲
منم که خود غم و خود یار غمگسار خودم
گهی شرابم و گه نشئه گه خمار خودم
به هر صفت که بینی منم نه غیر من است
که خود محیطم و خود موج و خود کنار خودم
فنا و فقر و بقا را ز هم جدایی نیست
[...]
سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۳
به قطع هستی خود خوب دستیار خودم
همیشه میل کش چشم اعتبار خودم
اگرچه تشنه لبم دیده بحر استغناست
چو آب می روم عمر در کنار خودم
چنان ز خویش برون رفته ام که شد عمری
[...]