×
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۱
چو باد گر ز سر کوی یار خواهم رفت
به سوی روضهٔ رضوان چه کار خواهم رفت
مرا ز روز شمار ای فقیه کم ترسان
که من به دیر مغان بیشمار خواهم رفت
شراب خوردم و پوشیده میروم در شهر
[...]
وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳
به طوف کعبه من خاکسار خواهم رفت
ولی به یاد سر کوی یار خواهم رفت
اگر به باغ روم بهر دیدن گل و سرو
به یاد قامت آن گلعذار خواهم رفت
جدا ز یار چه باشم درین دیار مقیم
[...]