×
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۲
ایا معمار دین اول دل و دین را عمارت کن
پس آنگه خیز و رندان را سحرگاهی زیارت کن
خرابات ای خراباتی به عین عقل چون دیدی
نهان از گوشهای ما را به عین سر اشارت کن
بکش خط بر همه عالم ز بهر رند میخانه
[...]
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۶۱ - فصل فی شرائط صلوة الخمس والمناجات والتضرّع والخشوع والوقار والدعاء
هرچه جز حق بسوز و غارت کن
هرچه جز دین از آن طهارت کن
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۳
بگیر ملک خراب دل و عمارت کن
به تخت ناز نشین، بر بتان امارت کن
چه حاجت است که خنجر به خونم آلائی
به نوک غمزهٔ خونریز خود اشارت کن
تو را به ملک دل، ای ترک مست، رحمی نیست
[...]