گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۹۰

 

ای آن که دل به دولت بیدار بسته ای

در راه برق، سد خس و خار بسته ای

ای بی خبر که تقویت نفس می کنی

غافل مشو که گرگ به پروار بسته ای

در پیش هر که غیر خدا بسته ای کمر

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۹۱

 

از زهر چشم، چشم من زار بسته ای

راه عیادت از چه به بیمار بسته ای؟

راه هزار قافله دل می زند به مکر

از شرم پرده ای که به رخسار بسته ای

قانع به یک نظاره خشکیم ما ز دور

[...]

صائب تبریزی