بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸۳
شدم خاک و نگفتم عاشقم کار اینچنین باید
ز جیبم سرمه رویانید اسرار اینچنین باید
لب از خمیازهٔ تیغ تو زخم ما نبست آخر
به راه صبح رحمت چشم بیدار اینچنین باید
به تاری گر زنی ناخن صدا بیتاب میگردد
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸۴
ز هر مو دام بر دوشم گرفتار اینچنین باید
ز خاطرها فراموشم سبکبار اینچنین باید
به سر خاک تمنا در نظرهاکرد حیرانی
بنای عجز ما را سقف و دیوار اینچنین باید
ازآغوش مژه سر برنزد سعی نگاه من
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۶
زد آتش در دلم چون شمع، دیدار این چنین باید
نگه در دیدهٔ تر سوخت، رخسار این چنین باید
تپد دل در بر از طرز خرام تازه شمشادش
غبارم را به شور آورده، رفتار این چنین باید
خمارآلودهٔ منّت نیم از ساغر و مینا
[...]
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۶
ز جوش اشک در آبم گهربار اینچنین باید
ز شام غم سیه روزم شب تار اینچنین باید!
نمیباشد به غیر یأس دیگر دستگیر من
به نکبتخانه دنیا مددگار اینچنین باید!
نداند کفر زلفش هیچ آیین مسلمانی
[...]