گنجور

ادیب الممالک » دیوان اشعار » رباعیات طنز » شمارهٔ ۳۱ - گل

 

بردیم بر دوست نثار از یک گل

هستیم اگر چه شرمسار از یک گل

آن یار چو آتش است و آتش چو گرفت

در صد خرمن زند شرار از یک گل

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » رباعیات طنز » شمارهٔ ۳۲

 

فرمود مرا نگار یاد از یک گل

بنمود دلم امیدوار از یک گل

ایدوست مگر تو این مثل نشنیدی

هرگز نشود فصل بهار از یک گل

ادیب الممالک