گنجور

عطار » مختارنامه » باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد » شمارهٔ ۲۴

 

گل گفت: نقاب برگشادیم و شدیم

از دست به دسته اوفتادیم و شدیم

چون عمر وفا نکرد هم بر سرِ پای

ما دستهٔ خویش باز دادیم و شدیم

عطار
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۸

 

دل به بند سر زلفین تو دادیم و شدیم

دجله بر عارض چون نیل گشادیم و شدیم

نشود حجره دل منزل کس جز تو از آنک

بر در از مهر تواش مهر نهادیم و شدیم

چون نبد زهره بوسیدن دستت ما را

[...]

ابن یمین
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۶

 

دل بدست غم سودای تو دادیم و شدیم

چشمه ی خون از چشم گشادیم و شدیم

پشت بر دنیی و دین کرده و جان در سر دل

روی در بادیه ی عشق نهادیم و شدیم

تو نشسته بمی و مطرب و مامست و خراب

[...]

خواجوی کرمانی