گنجور

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۴

 

دردا که دلم به وصل تو شاد نماند

وز خاک درت به دست جز باد نماند

جانی که ترا عزیز می داشت برفت

صبری که مرا غرور می داد نماند

سید حسن غزنوی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۹

 

گفتم آخر ز چه برعهد تو بنیاد نماند

گفت یک حرفم از آن عهد وفا یاد نماند

شور سودای تو ای خسرو شیرین دهنان

در جهان ذکری از افسانه فرهاد نماند

بنده ی طره ی دلبند تو کاندر همه شهر

[...]

صفایی جندقی