گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۶۱

 

داغ از حرارت جگرم داد می‌زند

آتش به سوز سینه من باد می‌زند

هر لاله‌ای که از جگر سنگ می‌دمد

دامن به آتش دل فرهاد می‌زند

از دل نمی‌رسد نفس عاشقان به لب

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۶۲

 

گلزار جوش حسن خداداد می‌زند

باغ از شکوفه موج پریزاد می‌زند

خون لاله لاله می‌چکد از تیغ کوهسار

طاوس سر ز بیضه فولاد می‌زند

چون عندلیب هرکه قدم در چمن گذاشت

[...]

صائب تبریزی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۷

 

شوقم ز پند بر در فریاد می‌زند

بر آتش من آب دم از باد می‌زند

تا افگنی چه ولوله اندر نهاد ما

کآیینه از تو موج پریزاد می‌زند

از جوی شیر و عشرت خسرو نشان نماند

[...]

غالب دهلوی