×
عرفی » رباعیها » رباعی شمارهٔ ۹۷
عشق آمد و از مژدهٔ غم شادم کرد
وز بندگی عافیت آزادم کرد
هر موی مرا به یک جهان درد آراست
چندان که خراب بودم آبادم کرد
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹۷
عجز طاقت به گرفتاری غم شادم کرد
یاس بیبال و پری از قفس آزادم کرد
کو خم دام تعلق چه کمند اسباب
اینقدرها به قفس خاطر صیادم کرد
عافیت مزد فراموشی حالم شمرید
[...]
وحدت کرمانشاهی » غزلیات » شمارهٔ ۲۷
خواجه آن روز که از بندگی آزادم کرد
ساغر می به کفم داد و ز غم شادم کرد
خبر از نیک و بد عاشقیم هیچ نبود
چشم مست تو در این مرحله استادم کرد
روی شیرینصفتان در نظر آراست مرا
[...]