×
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۶
چونی و چه باشد چون تا قدر تو را داند
جز پادشه بیچون قدر تو کجا داند
عالم ز تو پرنورست ای دلبر دور از تو
حق تو زمین داند یا چرخ سما داند
این پرده نیلی را بادیست که جنباند
[...]
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۸۲ - در بیان آنکه قطب پادشاه اولیاست. دولت اولیا و کار و کیای ایشان اگرچه عظمت عظیم دارد اما پیش عظمت قطب اندک است و بیمقدار. آن عظمتهای ایشان در او اثر نکند و از آن گرم نشود، زیرا عظمت او صد هزار چندان است و در تقریر این خبر که اولیائی تحت قبابی لایعرفهم غیری.
ذات و وصف ورا خدا داند
سر شه هر گدا کجا داند
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل پنجم » بخش ۲ - عین الیقین
وحدت عقل و نفس را داند
جسم دیدی که او خدا داند
حسین خوارزمی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - ترجیع بند دوم
حال دل هر کسی کجا داند
سر هر سینه را خدا داند
عقل بیگانه است در ره عشق
شرح این نکته آشنا داند
هر که فانی شود ز کبر و ریا
[...]
سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ پنجم در ذکر شعرا » ۵۹۹- مولانا فهمی قزوینی
جوانی دل ببرد از من که آیین وفا داند
طریق مهر و قدر عاشقان مبتلا داند
فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۸
ای آنکه دمت راز مسیحا داند
کی رنجه شدن از تو دل ما داند
در دیده تو نوری و نرنجد از نور
آن دیده که لذت تماشا داند