گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۶

 

چونی و چه باشد چون تا قدر تو را داند

جز پادشه بی‌چون قدر تو کجا داند

عالم ز تو پرنور‌ست ای دلبر دور از تو

حق تو زمین داند یا چرخ سما داند

این پرده نیلی را بادی‌ست که جنباند

[...]

مولانا
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل پنجم » بخش ۲ - عین الیقین

 

وحدت عقل و نفس را داند

جسم دیدی که او خدا داند

شیخ محمود شبستری
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - ترجیع بند دوم

 

حال دل هر کسی کجا داند

سر هر سینه را خدا داند

عقل بیگانه است در ره عشق

شرح این نکته آشنا داند

هر که فانی شود ز کبر و ریا

[...]

حسین خوارزمی
 

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ پنجم در ذکر شعرا » ۵۹۹- مولانا فهمی قزوینی

 

جوانی دل ببرد از من که آیین وفا داند

طریق مهر و قدر عاشقان مبتلا داند

سام میرزا صفوی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۸

 

ای آنکه دمت راز مسیحا داند

کی رنجه شدن از تو دل ما داند

در دیده تو نوری و نرنجد از نور

آن دیده که لذت تماشا داند

فصیحی هروی