گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۳۰

 

ز ماتمخانه ما نغمه عشرت کجا خیزد؟

سپند از آتش ما تنگدستان بینوا خیزد

نصیحت برنینگیزد زمین گیران غفلت را

ره خوابیده هیهات است از بانگ درا خیزد

عبوس زاهد خشک از می گلگون نگردد کم

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۳۱

 

ز اشک دیده بیدرد زنگ از دل کجا خیزد؟

اثر در دل ندارد گریه ای کز توتیا خیزد

ازان بر آسمان ساید سرش از سرفرازیها

که پیش پای هر خار و خسی آتش زجاخیزد

مسلم کی گذارد ناله مظلوم ظالم را؟

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰۱

 

هر که زشت است همان زشت به عقبی خیزد

کور از خواب محال است که بینا خیزد

خازن مرگ مبدل نکند گوهر را

جاهل از خواب محال است که دانا خیزد

ننگ همت بود از هیچ فشاندن دامن

[...]

صائب تبریزی