×
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۲۱ - دل دادن مجنون، سگی را که در کوی دلدار دیده بود، و بازوی خون را طوق گردن او ساختن، و تن استخوان شده را گزند دهان و مزد دندان او کردن و به زبان چربش نواختن
هر کس به چنین هوای ناخوش
در حجرهٔ سرد کرده جاخوش
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۲۹
ز مهرویان بود گویا وفا خوش
که نبود از نکورویان جفا خوش
نسیم زلف یارم بود گویی
که من بویی شنیدم از صبا خوش
طبیب دردمندانی و دانی
[...]
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۳۸ - حکایت کردن خسرو با مریم از درد شیرین
مکن از آنچه گفتم وقت ناخوش
تودل خوش دار کو را هست جا خوش
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۵
پیری آمد، نه جوانیست دگر از ما خوش
چون گل شمع بود بر سر ما گل ناخوش
وقت پیری نگه گرم بخوبان خنک است
سیر گلشن نبود فصل دی و سرما خوش!
خوش فشانده است ز آلایش کثرت دامن
[...]