گنجور

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۲۹

 

ز مهرویان بود گویا وفا خوش

که نبود از نکورویان جفا خوش

نسیم زلف یارم بود گویی

که من بویی شنیدم از صبا خوش

طبیب دردمندانی و دانی

[...]

جهان ملک خاتون
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۳۸ - حکایت کردن خسرو با مریم از درد شیرین

 

مکن از آنچه گفتم وقت ناخوش

تودل خوش دار کو را هست جا خوش

سلیمی جرونی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۵

 

پیری آمد، نه جوانیست دگر از ما خوش

چون گل شمع بود بر سر ما گل ناخوش

وقت پیری نگه گرم بخوبان خنک است

سیر گلشن نبود فصل دی و سرما خوش!

خوش فشانده است ز آلایش کثرت دامن

[...]

واعظ قزوینی