گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۵

 

ز داغ نیست محابا به درد ساخته را

که آتش است گلستان، زر گداخته را

چنان به عهد تو آیین سرکشی شد عام

که در بغل ندهد سرو جای، فاخته را

چو گل ز چهره رنگین به خار غوطه زدیم

[...]

صائب تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱

 

بدزدگردن بی‌مغز برفراخته را

به وهم تیغ مفرسا نیام آخته را

در این بساط ندامت چو شمع نتوان کرد

قمارخانهٔ امید رنگ باخته را

به‌گردن دل فرصث‌شمار باید بست

[...]

بیدل دهلوی