×
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۰
پنبه ز گوش دور کن بانگ نجات میرسد
آب سیاه درمرو کآب حیات میرسد
نوبت عشق مشتری بر سر چرخ میزند
بهر روان عاشقان صد صلوات میرسد
جمله چو شهد و شیر شو وز خود خود فقیر شو
[...]
فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۷
محنت این سرا بکش ریحِ نجات میرسد
در ظلمات صبر کن آب حیات میرسد
گر تو کنی به دوست رو، تن بدهی به حکم او
صد مددش به جان تو از جذبات میرسد
بهر حلاوت حیات تن به نبات عشق ده
[...]