گنجور

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۰

 

از گریه های بیهده سر تا به پا ترم

هر چند بیش گریه کنم بی صفاترم

با آن که عمرهاست که بیگانه با منست

هر لحظه با کرشمهٔ او آشناترم

رضوان چگونه گوش به دستان من کند

[...]

عرفی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۰۳

 

با درد خشک ساخته ام، از دوا ترم

چشم غبار دیده ام، از توتیا ترم

در آفتابروی قناعت نشسته ام

از سایبان منت بال هما ترم

ای سیل بگذر از سر ویرانیم که من

[...]

صائب تبریزی