گنجور

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۸۰ - هم در ستایش ملک اتشز

 

ای لب تو گونهٔ شراب گرفته

وعدهٔ تو عادت سراب گرفته

عارض تو رنگ سیم خام ربوده

طرهٔ تو بوی مشک ناب گرفته

جعد تو همچون شهاب گشته بصورت

[...]

وطواط
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷۲

 

زلف تو چون چشم مست تاب گرفته

آتش رخساره ی تو آب گرفته

شب همه شب چشم من بمانده در انجم

چشم تو را تا به روز خواب گرفته

چین عرق¬چین تو چو نیفه ی نافه

[...]

حکیم نزاری
 

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۸

 

رسید از سفر آن ماه و چهره تاب گرفته

چو برگ لاله رخش رنگ آفتاب گرفته

عرق روان ز بناگوش چون گلش بگریبان

چنانکه پیرهنش نکهت گلاب گرفته

ز راه بادیه سرسبز و خرم آمده گویی

[...]

بابافغانی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱

 

افسوس که این مزرعه را آب گرفته

دهقان مصیبت‌زده را خواب گرفته

خون دل ما رنگ می ناب گرفته

وز سوزش تب پیکرمان تاب گرفته

رخسار هنر گونه مهتاب گرفته

[...]

ادیب الممالک