×
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۸۵
گر من از اسرار عشقش نیک دانا بودمی
اندر آن یغما رفیق ترک یغما بودمی
ور چو چشم خونی او بودمی من فتنه جوی
در میان حلقههای شور و غوغا بودمی
گر ضمیر هر خسی ما را نخستی در جهان
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۱۵
گر به کار خویشتن چون شمع بینا بودمی
زیر تیغ محفل آرا پای بر جا بودمی
اختیاری نیست سیر من ز دریا چون گهر
گر به دست من بدی در قعر دریا بودمی
باده تلخ مرا می بود اگر حب وطن
[...]