گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۹۹

 

گرانخوابی که آه سرد را مهتاب می داند

نسیم صبح محشر را فسون خواب می داند

گهی با درد می غلطم، گهی با داغ می جوشم

به غیر از من که قدر صحبت احباب می داند؟

عیار زهد بی کیفیت تسبیح داران را

[...]

صائب تبریزی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۲۹۹

 

ثبات خانه تن را حباب می داند

بنای جلوه گری را سراب می داند

قدح که هیچ نمی داند از مراتب بزم

شراب را ز غم او کباب می داند

به نیم جو نخرد ذوق آرمیدن را

[...]

طغرای مشهدی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۳

 

هرکه ما را خراب می‌داند

نه خطا بر صواب می‌داند

عارفان سرخوش از خم توحید

گرچه شیخ از شراب می‌داند

هرکه دیده است موج لجه عشق

[...]

آشفتهٔ شیرازی