گنجور

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۳۶

 

شاد آنکه جمال ماهتابش ببرد

ساقی کرم مست و خرابش ببرد

می‌آید آب دیده می‌ناید خواب

ترسد که اگر بیاید آبش ببرد

مولانا
 

سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵

 

گر باد ز گل حسن شبابش ببرد

بلبل نه حریفست که خوابش ببرد

گل وقت رسیدن آب عطار ببرد

عطار به وقت رفتن آبش ببرد

سعدی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۳۱

 

صائب این بار به صد دست نگه خواهم داشت

دل مجروح اگر جان ز عتابش ببرد

چشم شوخ تو محال است که خوابش ببرد

مگر از مستی سرشار شرابش ببرد

عرق شبنم گل خشک نگشته است هنوز

[...]

صائب تبریزی