گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۶ - پاسخ نامهء ویس از رامین

 

دو چشم سیل بارم آشنا بس

دو مرد آشنا را دو گوا بس

فخرالدین اسعد گرگانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹۱

 

همچو عنقاست مرا گوشه ای از دنیا بس

لب نانی بود امروز بس و فردا بس

هرکسی چاشنی فقر و قناعت دانست

همچو گوهر بودش قطره ای از دریا بس

نیست در قافله ی ریگ روان راهبری

[...]

سلیم تهرانی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۱

 

تلخ از لبت، ای خسرو خوبان به گدا بس

از همچو تویی قسمت ما جور و جفا بس

پیش تو کند فاش، پریشانی عاشق

پیغام دلم با سر زلف تو، صبا بس

با عفو، گناهی بتر از ترک گنه نیست

[...]

حزین لاهیجی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۷۲ - قبله نما

 

جانا! زلب لعل تو یک بوسه مرا بس

بیمارم و، این بوسه مرا جای دوا بس

با خشم دهی بوسه و، گویی که بست نیست

گویم اگرم بوسه ببخشی، به رضا بس

گر قبله، فراموش شود وقت نمازم

[...]

ترکی شیرازی
 

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۵۰ - بکوی تو گداز یک نوا بس

 

بکوی تو گداز یک نوا بس

مرا این ابتدا این انتها بس

خراب جرأت آن رند پاکم

خدا را گفت ما را مصطفی بس

اقبال لاهوری