گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۶

 

کسوفی هست دایم آفتاب زندگانی را

سیاهی لازم افتاده است آب زندگانی را

مده چون غافلان سر رشته تار نفس از کف

که بی شیرازه می سازی کتاب زندگانی را

حیات جاودان بی دوستان مرگی است پا بر جا

[...]

صائب تبریزی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۲

 

حلاوت در مذاقم نیست آب زندگانی را

نفس باشد رگ تلخی، شراب زندگانی را

پر پرواز باشد رنگ و بوی مستعار او

وفا نبود گل پا در رکاب زندگانی را

کس از سیل سبکسر، پایداری چون طمع دارد؟

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۵۳

 

نبود آرامشی، شیب و شباب زندگانی را

تپیدنهای دل موجی ست، آب زندگانی را

حزین لاهیجی