×
بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۴
دل از بت و از بتپرست اندر کلیسا بردهای
ما را هم از چشمان مست از دست و از پا بردهای
خم شد به تعظیمم فلک وآمد به رشک از من ملک
تا در میان عاشقان نامی هم از ما بردهای
با تو نشد ای ماهرو ما را مجال گفتگو
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۵
نه همی دین و دل از ما برده ای
دین ودل از پیر وبرنا برده ای
نه همی دل برده ای از بت پرست
دل ز بت های کلیسا برده ای
نه همی دل برده ای از دست من
[...]