گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۹۲

 

چو ترک مست من آلوده شراب درآید

ز شور او نمکی در دل کباب درآید

لبش اگر کشدم در سوال بوسه، نترسم

ولیک غمزه مبادا که در عتاب درآید

بیا که زاهد خشک ار شبیت مست بیابد

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۷

 

چو سرو قد تو از می به پیچ و تاب درآید

چو باد سرد مرا دل به اضطراب درآید

درآ به عزم صبوحی چو آفتاب صباحی

که بخت ناشده بیدار من، ز خواب درآید

چو با خیال تو شبها به گفت‌وگوی در آیم

[...]

میلی