گنجور

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۵۹۹

 

از بس که زیاد نیستی تاب خورم

چون کوزه ز حرص آتش ناب خورم

چون چنگ زمعدۀ تهی می نالم

چون تیغ همی ز آشنا آب خورم

کمال‌الدین اسماعیل
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۶۶۳

 

دهی شراب که بر نغمه رباب خورم

چو من خراب ربابم چرا شراب خورم

دهم به تشنه لبان کاسه شراب و دهان

کنم ز گوش و می از کاسه رباب خورم

سفال دردی مستان عشق ازان می به

[...]

جامی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۰

 

مرا که دل نگذارد که بیتو آب خورم

مراد چیست که در وقت گل شراب خورم

بطالعی گه ندارم چه آرزوست مرا

که روز وصل می از جام آفتاب خورم

باین هوس که تو داری هوای صحبت من

[...]

بابافغانی