گنجور

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۵

 

ای سنگ دل ز پرسش روز جزا بترس

خون من غریب مریز از خدا بترس

هر دم به سینه راه مده کینهٔ مرا

وز آه سینه سوز من مبتلا بترس

بر بی‌دلان ز سخت دلیها مکش عنان

[...]

محتشم کاشانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸۸

 

مگذر ز می، ز باطن اهل صفا بترس

فصل بهار توبه مکن، از خدا بترس!

ایام در شکستن دل ها بهانه جوست

داری چو گل به کف، ز خزان حنا بترس

در کار سعد و نحس غلط کرده روزگار

[...]

سلیم تهرانی