×
قصاب کاشانی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۲
ز من دل برده بود آتشعذار تیزمژگانی
به صد جلدی برون آوردم از چنگش کباب اما
نبوسیده کسی در بندگی غیر از عنان دستش
به پایش میگذارد دیده را گاهی رکاب اما
از آن بیخانمانها نیستم قصاب تا دانی
[...]
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹
ز مه رویان مهی جستم به خوبی آفتاب اما
از این دفتر به دستم فردی افتاد انتخاب اما
چسان ایمن توان شد از فریب نرگس مستش
که خون عاشقان نو شد به تقریب شراب اما
نشان هرگز نیابد تشنه از آبی در این وادی
[...]
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۳
دلم میخواست بینم صورت او بینقاب اما
به آن صورت که دل میخواستش دیدم به خواب اما