×
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱۳
در خرابات مغان مست و خراب افتادهایم
توبه بشکستیم و دیگر در شراب افتادهایم
در خیال آن که بنماید خیال او به خواب
نقش بستیم آن خیال و خوش به خواب افتادهایم
در به دست زلف او دادیم و در پا میکشد
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۸۱
در خرابات مغان مست و خراب افتادهایم
توبه بشکستیم و دیگر در شراب افتادهایم
عاشقان را همدم جامیم و با ساقی حریف
فارغیم و در دهان شیخ و شاب افتادهایم
دیدهٔ ما تا خیال روی او در خواب دید
[...]