گنجور

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸۲

 

چه سرخوشم که ندانم دل و کباب از هم

چه بیخودم که ندانم گل و شراب از هم

بهار جلوه شوخ که گشته عالمگیر

بتان کرشمه نمایند انتخاب از هم

به دامن مژه دستی زدم چه دانستم

[...]

اسیر شهرستانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۴

 

میان خوب‌رویان تا نمودند انتخاب از هم

جدا کردند رخسار تو را با آفتاب از هم

ز بس کاهید ما را درد او زین هجر، از آهی

فرو ریزد بنای هستی ما چون حباب از هم

مگر اندر بغل دارند جزو بی‌وفایی را

[...]

قصاب کاشانی