گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۲۲

 

بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد

ز خلق اگر نکند رخ نهان، که تاب آرد؟

رخش جریده حسن است، اندرین معنی

لبش به وجه حسن خط مشک ناب آرد

مگر ز عارض او می برد جمالت آب

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰

 

منجم گفتامشب مه قران با آفتاب دارد

بگفتم یارم ار ساقی شود جام شراب آرد

توگوئی آتش عشق بتان آب حیاتستی

که در پیری زلیخا را ز نوعهدشباب آرد

دل مردوزن یک شهر از و در پیچ و تاب افتد

[...]

بلند اقبال