×
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۲۲
بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد
ز خلق اگر نکند رخ نهان، که تاب آرد؟
رخش جریده حسن است، اندرین معنی
لبش به وجه حسن خط مشک ناب آرد
مگر ز عارض او می برد جمالت آب
[...]
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۹۱ - عقد بیست و هشتم در بذل و جود که اول آن اعطای درهم و دینار است و آخر آن بذل وجود
ابر باید که به صحرا بارد
زان چه حاصل که به دریا بارد
سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ پنجم در ذکر شعرا » ۲۶۴- مولانا عبدالرحمن جامی
ابر باید که بصحرا بارد
زان چه حاصل که بدریا بارد
بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰
منجم گفتامشب مه قران با آفتاب دارد
بگفتم یارم ار ساقی شود جام شراب آرد
توگوئی آتش عشق بتان آب حیاتستی
که در پیری زلیخا را ز نوعهدشباب آرد
دل مردوزن یک شهر از و در پیچ و تاب افتد
[...]