گنجور

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۴

 

اخترانی که به شب در نظر ما آیند

پیش خورشید محال است که پیدا آیند

همچنین پیش وجودت همه خوبان عدمند

گرچه در چشم خلایق همه زیبا آیند

مردم از قاتل عمدا بگریزند به جان

[...]

سعدی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۷

 

خیل ترکان چو بشهر از پی یغما آیند

نه نهان از نظر خلق که پیدا آیند

هست در قتل خطا گردیتی اندر شرع

چو دیت هست بر این قوم که عمدا آیند

نعره از حلقه مستان چو بافلاک رسید

[...]

آشفتهٔ شیرازی