گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۵۹

 

ز خود شدم ز جمال پر از صفا ای دل

بگفتمش که زهی خوبی خدا ای دل

غلام تست هزار آفتاب و چشم و چراغ

ز پرتو تو ظلالست جان‌ها ای دل

نهایتیست که خوبی از آن گذر نکند

[...]

مولانا
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۵۲

 

گذشت عمر ازین خاکدان برآ ای دل

چه همچو سنگ نشان مانده ای به جا ای دل

جدا ز جسم چو بی اختیار خواهی شد

به اختیار نگردی چرا جدا ای دل

به باد داد هوا صد هزار سرچو حباب

[...]

صائب تبریزی