گنجور

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۳۰ - شحنهٔ خراسانی

 

گویند به عصیان به تو ره نتوان برد

ره سوی تو با روی سیه نتوان برد

من فاش بگویم به خلاف همه کس

پیش کرمت نام گنه نتوان برد

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۳۰ - شحنهٔ خراسانی

 

در آن محفل که آسان ره ندارد پادشاه آنجا

گدایی همچو من مشکل تواند برد راه آنجا

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۳۰ - شحنهٔ خراسانی

 

ما گمرهیم و راه به سویت نمی‌بریم

ای رهنمای گم شدگان خود هدایتی

بی یادت ار نیم نفسی بس عجب مدار

نه عشق من نه حسن تو دارد نهایتی

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۳۱ - صبای کاشانی

 

تعالی اللّه خداوند جهاندار جهان آرا

کزو شد آشکارا گل ز خار و گوهر از خارا

مُرصّع کرد بر چرخ زَبَرجد گوهر انجُم

معلق کرد بر خاک مطبق گنبد مینا

پریشان کرد در بستان مطرا طرّهٔ سنبل

[...]

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۳۲ - صفایی نراقی

 

شد تهی دل‌ها ز عشق و بسته شد میخانه‌ها

رونقی یارب به آیین مسلمانی بده

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۳۲ - صفایی نراقی

 

اندر آن کوی که سرها همه شد خاک آنجا

جهد کن زود برس ای دل غمناک آنجا

در خرابات مغان جای هوسناکان نیست

دل پر خون طلبند و تن صد چاک آنجا

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۳۲ - صفایی نراقی

 

به این دردم طبیبی مبتلا کرد

که درد هر دو عالم را دوا کرد

خوشا حال کسی کاندر ره عشق

سری در باخت یا جانی فدا کرد

چنین صیاد مستغنی ندیدم

[...]

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۳۲ - صفایی نراقی

 

ای کاش شب تیرهٔ ما را سحری بود

تا در سحر این نالهٔ ما را اثری بود

کردم طلب مرغ دل از عشق و نشان داد

دیدم به کنج قفسی مشت پری بود

از بیم ملامت رهم از میکده بسته است

[...]

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۳۲ - صفایی نراقی

 

تاراج کنی تا کی ای مغبچه ایمان‌ها

کافر تو چه می‌خواهی از جان مسلمان‌ها

تیری به من افکندی این طرفه که از یک تیر

در هر بنِ موی من پنهان شده پیکان‌ها

ای خضر مبارک پی بنمای به من راهی

[...]

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۳۲ - صفایی نراقی

 

در حیرتم آیا ز چه رو مدرسه کردند

جایی که در آن میکده بنیاد توان کرد

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۳۲ - صفایی نراقی

 

تا مغبچگان مقیم دیرند

در دیر مغان مرا مقام است

آن آیه که منع عشق دارد

ای شیخ بمن نما کدام است

آن می که به دوست ره نماید

[...]

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۳۲ - صفایی نراقی

 

غافل مباش ای مدعی از آهِ عالم سوز من

کاین تیر آتشبار را در کورهٔ دل تافتم

آوخ که آخر شد کفن در هجر آن سیمین بدن

آن جامه‌هایی را که من بهر وصالش بافتم

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۳۲ - صفایی نراقی

 

ساقیا زاهد بیچاره بود مست غرور

بدهش جرعه‌ای از باده که هشیار شود

بر رخ دل بگشا روزنی از گلشن عشق

تا مگر فارغ ازین عالم پندار شود

روز اول که دلم را هوس زلف تو شد

[...]

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۳۲ - صفایی نراقی

 

شمع ما پنهان هوای خانهٔ خمار داشت

نیمه شب تنها ندانم با که آنجا کار داشت

آنکه دیدی سرگران در بزم ما دردی کشان

نامسلمانم اگر در سر بجز دستار داشت

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۳۲ - صفایی نراقی

 

عاشق ار بر رخ معشوق نگاهی بکند

نه چنان است گمانم که گناهی بکند

ما به عاشق نه همین رخصت دیدار دهیم

بوسه را نیز دهیم اذن که گاهی بکند

آنکه آرایش این باغ ازو بوده کنون

[...]

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۳۲ - صفایی نراقی

 

ترک سر گفتم نخست آنگه نهادم پایه راه

اندرین ره هرچه آید گو بیا بر سر مرا

طرفه حالی بین که من جویم ز زخم تیغ او

عمر جاویدان او ترساند از خنجر مرا

رضاقلی خان هدایت
 
 
۱
۶۷۷
۶۷۸
۶۷۹
۶۸۰
۶۸۱
۷۷۰