یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۳۶ - از قول علی اکبر خان دامغانی به نامزد نگاشته
با دست که فشاری و که مالیش به پای
بیچاره من که پیش تو از غوره کمترم
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۳۶ - از قول علی اکبر خان دامغانی به نامزد نگاشته
گشت کلاهم ز راه فخر فلک سای
گشت جبینم برای سجده زمین سود
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۳۶ - از قول علی اکبر خان دامغانی به نامزد نگاشته
صبر به طاقت آمد از بار کشیدن غمت
چند مقاومت کند حبه و سنگ صد منی
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۳۶ - از قول علی اکبر خان دامغانی به نامزد نگاشته
بنالد بلبل از یک باغبان با صد هزاران گل
در آتش من که یک گل دارم وصد باغبان دارد
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۳۶ - از قول علی اکبر خان دامغانی به نامزد نگاشته
از تاب آتش دل وز موج دیده تر
پیوسته ام در آتش نیمی در آب نیمی
بینم مگر جمالت یا صورت خیالت
چشمی مراست بیدار نیمی به خواب نیمی
دارم جدا ز رویت، روئی ز دست خویت
[...]
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۳۸ - به نواب سیف الله میرزا نگاشته
پی خدمت تو خواهم تن و جان خویشتن را
چو نباشد این سعادت نه من و نه زندگانی
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۳۸ - به نواب سیف الله میرزا نگاشته
پاداش بزرگی اقتضای خردی
عفو از تو پسند آمد و تقصیر از ما
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۴۰ - به علی نقی خان سردار بختیاری و سایر زندانیان توپخانه نگاشته
زیر پای هر که بر این ره روان
خار سنجاب است و خارا پرنیان
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۴۰ - به علی نقی خان سردار بختیاری و سایر زندانیان توپخانه نگاشته
گر شاه شکرپور و گر پیر هراتیم
سر خامه روش بر خط فرمان براتیم
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۴۰ - به علی نقی خان سردار بختیاری و سایر زندانیان توپخانه نگاشته
آسمان گشته پی کارش من پشت زمین
ای دل ای دیده من روز مددکاری هاست
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۴۰ - به علی نقی خان سردار بختیاری و سایر زندانیان توپخانه نگاشته
زانداز چنبر ونای و ز بیم مشت و چانه
سر سودمی نیارم در پای توپخانه
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۴۱ - از قول نواب سیف الله میرزا به نواب اسدالله میرزا نگاشته
گر به تشریف قبولش بنوازی ملک است
ور به تازانه قهرش بزنی شیطان است
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۴۱ - از قول نواب سیف الله میرزا به نواب اسدالله میرزا نگاشته
سواره رفتی و سودم جبین به راه تو چندان
که شد نشان سم اسب و ماند نقش جبینم
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۴۱ - از قول نواب سیف الله میرزا به نواب اسدالله میرزا نگاشته
گفتم که این نخست خداوندی تو نیست
ای انوریت بنده و چون انوری هزار
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۴۱ - از قول نواب سیف الله میرزا به نواب اسدالله میرزا نگاشته
خواه آباد کند ملک دلم خواه خراب
پادشاه است و بما نیست غم کشور او
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۴۲ - از قول سیف الله میرزا به میرزا مهدی وزیر اسدالله میرزا نگاشته
هریک به زمان خویش بودند
تو مهدی آخر الزمانی
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۴۲ - از قول سیف الله میرزا به میرزا مهدی وزیر اسدالله میرزا نگاشته
نام تو می رفت و عارفان بشنیدند
هر دو به رقص آمدند سامع و قایل
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۴۳ - از قول علی اکبر خان دامغانی به نامزد او نگاشته
سلطانی و در دل غم درویشت نیست
درویشم و دست من به سلطان نرسد
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۴۳ - از قول علی اکبر خان دامغانی به نامزد او نگاشته
از لب نغز گفت تو حکم به بوسه ها رود
عدل خدائی ار دهد اجر لب خموش من
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۴۳ - از قول علی اکبر خان دامغانی به نامزد او نگاشته
ز سعی من چه گشاید تو ره به خویشتنم ده
که چشم عقل ضعیف است بی چراغ هدایت