×
عینالقضات همدانی » لوایح » فصل ۴۶
دعوی عشق مطلق مشنو ز نسل آدم
کانجا که شهر عشقست انسان چه کار دارد
عینالقضات همدانی » لوایح » فصل ۴۸
کو عیسی روحانی تا معجز خود بیند
کو یوسف کنعانی تا جسم براندازد
کو تایب صد ساله تا بر شکن زلفش
حالی به سراندازی دستار در اندازد
عینالقضات همدانی » لوایح » فصل ۵۳
در عشق تو از ملامتم ننگی نیست
باپنجۀ آن ازین سخن جنگی نیست
این شربت عاشقی همه محرم راست
نامحرم را درین قدح رنگی نیست
عینالقضات همدانی » لوایح » فصل ۵۸
کی توان از خلق پنهان گشتن آنگه درملا
مشعله در دست و مشک اندر گریبان داشتن
عینالقضات همدانی » لوایح » فصل ۶۹
هِیَ الشَّمسُ اِلّا اَنَّ للشَّمسِ غَیبَةٌ
و هذا الذّی اَعنیهِ لَیْسَ یَغیبُ
عینالقضات همدانی » لوایح » فصل ۷۷
در نور مقدسش چو گشتم پنهان
وز حد مکان گذشتم ای جان جهان
در پردۀ عز او مقرب گشتم
اندر تن من نه این بماندست و نه آن
عینالقضات همدانی » لوایح » فصل ۸۱
اول از او بد این حکایت عشق
بس مگو عشق را بدایت نیست
عشق چون آتشیست روحانی
روح کس را ازو شکایت نیست
عشق چون بر لطیفهغیبیست
[...]