صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۳۰۴
گریزد لشکر خواب گران از قطرهٔ آبی
به یک پیمانه از سر عقل را وا میتوان کردن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۳۰۵
نمانده از شب آن زلف گرچه پاسی بیش
هنوز درد دل آغاز میتوان کردن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۳۰۶
گرفتم این که نظر باز میتوان کردن
به بال چشم، چه پرواز میتوان کردن؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۳۰۷
جای شادی نیست زیر این سپهر نیلگون
خنده در هنگامهٔ ماتم نمیباید زدن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۳۰۸
قسمت خود بین نمیگردد زلال زندگی
ای سکندر، سنگ بر آیینه میباید زدن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۳۰۹
زین بیابان میبرم خود را برون چون گردباد
بیش ازین نتوان غبار خاطر صحرا شدن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۳۱۰
چون سیاهی شد ز مو، هشیار میباید شدن
صبح چون روشن شود بیدار میباید شدن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۳۱۱
داشتم چون سرو از آزادگی امیدها
من چه دانستم چنین سر در هوا خواهم شدن؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۳۱۲
هر گنه عذری و هر تقصیر دارد توبهای
نیست غیر از زود رفتن، عذر بیجا آمدن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۳۱۳
دلم ز کنج قفس تا گرفت، دانستم
که در بهشت مکرر نمیتوان بودن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۳۱۴
خوش است فصل بهاران شراب نوشیدن
به روی سبزه و گل همچو آب غلتیدن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۳۱۵
کنون که شیشهٔ میمالک الرقاب شده است
ز عقل نیست سر از خط جام پیچیدن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۳۱۶
نیست جز پای خم امروز درین وحشتگاه
سرزمینی که زمینگیر توان گردیدن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۳۱۷
در عشق پیش بینی، سنگ ره وصال است
شد سیل محو در بحر، از پیش پا ندیدن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۳۱۸
بیستون را الم مردن فرهاد گداخت
سنگ را آب کند داغ عزیزان دیدن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۳۱۹
ندارم محرمی چون کوهکن تا درد دل گویم
ز سنگ خاره میباید مرا آدم تراشیدن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۳۲۰
جهان بهشت شد از نوبهار، باده بیار
که در بهشت حلال است باده نوشیدن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۳۲۱
چه میپرسی ز من کیفیت حسن بهاران را؟
که چون نرگس سر آمد عمر من در چشم مالیدن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۳۲۲
انصاف نیست آیهٔ رحمت شود عذاب
چینی که حق زلف بود بر جبین مزن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۳۲۳
خاکم به چشم در نگه واپسین مزن
زنهار بر چراغ سحر آستین مزن