صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۶۴
گفتوگوی اهلِ غفلت، قابلِتأویل نیست
خوابِ پای خفته را، تعبیرکردن، مشکل است!
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۶۵
با خیالِ خُشک، تا کِی، سَر به یک بالین نهَم؟
دست در آغوش با تصویر کردن، مشکل است!
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۶۶
نیست از مستی، زنم گر شیشهٔ خالی به سنگ
جلوه گاه یار را بی یار دیدن مشکل است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۶۷
عشق از ره تکلیف به دل پا نگذارد
سیلاب نپرسد که در خانه کدام است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۶۸
گَر چاکِ گِریبان، نکُند راهنمایی
طفلان، چه شناسند که دیوانه کدام است؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۶۹
از بس کتاب در گرو باده کردهایم
امروز خشت میکدهها از کتاب ماست !
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۷۰
یک نقطه انتخاب نکرده است هیچ کس
خال بیاض گردن او انتخاب ماست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۷۱
در ظاهر اگر شَهپَرِ پرواز نداریم
افشاندنِ دست از دو جهان، بالوپرِ ماست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۷۲
روشن شود از ریختن اشک، دل ما
ابریم که روشنگر ما در جگر ماست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۷۳
احوال خود به گریه ادا میکنیم ما
مژگان چو طفل بسته زبان ترجمان ماست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۷۴
تنها نهایم در ره دور و دراز عشق
آوارگی چو ریگ روان همعنان ماست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۷۵
پرستشی که مدام است، می پرستی ماست
شبی که صبح ندارد سیاه مستی ماست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۷۶
نیست پروای عدم، دِلزَدهی هستی را
از قفس، مرغ به هرجا که رَوَد، بُستان است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۷۷
پیالهای که ترا وارهاند از هستی
اگر به هر دو جهان میدهند، ارزان است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۷۸
از شب بخت سیاهم صبح امیدی نزاد
حرف خواب آلودگان است این که شب آبستن است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۷۹
غافل مشو زِ مرگ، که در چَشمِ اهلِ هوش
موی سپید، رشتهبهانگشتبستن است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۸۰
کفارهٔ شرابخوریهای بیحساب
هشیار در میانهٔ مستان نشستن است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۸۱
روشندلان همیشه سفر در وطن کنند
استاده است شمع و همان گرم رفتن است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۸۲
در محرم تا چه خونها در دل مردم کند
محنت آبادی که عیدش در بدر گردیدن است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۸۳
میشوم من داغ، هر کس را که میسوزد فلک
از چراغ دیگران غمخانهٔ من روشن است