گنجور

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم

 

به گریه گفتمش از حال من مشو غافل

به خنده گفت که بیچاره غافل است هنوز

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش سوم - قسمت اول

 

با تو پس ازعلم چه گویم سخن

علم چو آید به تو گوید چه کن

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش سوم - قسمت اول

 

تو نام نیک حاصل کن در این بازار ای زاهد

که در کوئی که ما هستیم، نام نیک بدنامی است

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش سوم - قسمت اول

 

غم روزی خورد هر کس به تقدیر

چو من غم روزی افتادم چه تدبیر

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش سوم - قسمت دوم

 

گل همان به که به هر حرف نیندازد گوش

ورنه درد دل مرغان چمن بسیار است

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش سوم - قسمت دوم

 

ای مایه ی ناز جمله کار تو خوش است

مانند بهار روزگار تو خوش است

نادیدن و دیدن رخت هر دو نکوست

خشم تو و مستی خمار تو خوش است

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش سوم - قسمت دوم

 

شاید که می بخندد بر روزگار خسرو

آن کس که دیده باشد رخساره ای چنان را

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش سوم - قسمت دوم

 

از قصه ی من روایتی می شنوی

وز سوز دلم حکایتی می شنوی

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش سوم - قسمت دوم

 

نمودم باغبان را سرو، از او جستم نشان تو

که نامد این چنین نخلی به گشت بوستان تو

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش سوم - قسمت دوم

 

این سخن شیر است در پستان جان

بی کشنده شیرکی گردد روان

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش سوم - قسمت دوم

 

اگر مرگ خود هیچ لذت نبخشد

همین وارهاند ترا جاودانی

اگر مقبلی از گران قلتبانان

اگر مدبری از گران قلتبانی

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش سوم - قسمت دوم

 

زندگانی چیست؟ مردن پیش دوست

کاین گروه زندگان دل مرده اند

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش سوم - قسمت دوم

 

آفتابی است قبول نظر اهل کمال

که به یک تابش او سنگ شود صاحب مال

تا ز گرد ره مردی نکنی سرمه ی چشم

از پس پرده ی غیبت ننمایند جمال

هر که خاصیت اکسیر محبت دانست

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت اول

 

تصویر لا به صورت مقراض بهر چیست

یعنی زبهر قطع تعلق زما سوی است

نور قدم زرخنه ی لا می کند طلوع

خوش خانه دلی که از این رخنه پرضیاست

فقر است راحت دو جهان زینهار از آن

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت دوم

 

ای وای به من گر تو به چشم همه مردم

زین گونه نمائی که به چشم من حیران

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت دوم

 

چون چتر سنجری رخ بختم سیاه باد

با فقر اگر بود هوس ملک سنجرم

تا یافت جان من خبر از ذوق نیم شب

صد ملک نیمروز به یک جو نمی خرم

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت دوم

 

مگرم رحمت تو گیرد دست

ور نه اسباب نامرادی هست

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت دوم

 

دست حاجت کشیده سر در پیش

آمدم بر درت من درویش

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت دوم

 

میکرد به غمزه سینه کاوی

پنداشت که دل به جاست ما را

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت دوم

 

رقیب مانع قتلم چه میشوی بگذار

که مرگ پیش ولی بهتر از حمایت تست

شیخ بهایی
 
 
۱
۳۶۶
۳۶۷
۳۶۸
۳۶۹
۳۷۰
۷۷۰