نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » شمارهٔ ۱۹
از نسیمت نفخه عیسی دمی است
وز دمش هردم مسیح مریمی است
بر درت هر ذرهای جام جمی است
مست عشقت هر نفس در عالمی است
نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » شمارهٔ ۲۰
پرده از رخسار خود بردار باز
این حکایت را فرو مگذار باز
یوسف مصری شعار آمد پدید
ای عزیزان! بر سر بازار باز
نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » شمارهٔ ۲۱
ای جهان عشق بی رویت حرام
هردم از ما بر رخ و زلفت سلام
مصحف روی تو می خوانم تمام
مژه و ابرو و زلفینت کلام
نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » شمارهٔ ۲۲
آفتاب مشرق از مغرب زمین
شد پدید از فضل رب العالمین
روز دنیی رفت و آمد یوم دین
چشم حق بین باز کن حق را ببین
نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » شمارهٔ ۲۳
ای نسیم سحری! غالیهبار آمدهای
مگر از سلسلهٔ سنبلِ یار آمدهای
گر نداری هوس ریختن خون هزار
چیست ای غنچه! که با خنجر خار آمدهای
ای گل! ار سرخ برآیی عجبی نیست که تو
[...]
شمس مغربی » اشعار پراکنده » شمارهٔ ۴
آنچه جان یابد از انفاس خوشت هر نفسی
چونکه کس محرم آن نیست نگویم به کسی
طعمه باز به گنجشک نشاید دادن
سر عنقا نتوان گفت به پیش مگسی
سر دریا به گهر گوی چه گویی با کف
[...]
شمس مغربی » فهلویات » شمارهٔ ۱
دل بچهنام آذر سوتمی ناد
چشم یان اج دو گیتی دوتمی ناد
لاوه چهنام یر بیباره ببرد
برآن چه و سالها اند و تمی ناد
شمس مغربی » فهلویات » شمارهٔ ۲
ار به دریا رسم دریا ته وینم
ور به صحرا رسم صحرا ته وینم
به جز ته هیچ کیجی نی به گیتی
اژ آن هر یا رسم هر یا ته وینم
شمس مغربی » فهلویات » شمارهٔ ۳
سحرگاهان که دیلم تاوه گیری
از آهم هفت چرخ آلاوه گیری
چدیلم آذرین آهی ورایی
که روج اج تاوه دیلم تاوه گیری
شمس مغربی » فهلویات » شمارهٔ ۴
سحرگاهان که چشمم آوه گیری
کهان اج آو چشمم لاوه گیری
انان خوناوه اج چشمان بوارم
که گیتی سر به سر خوناوه گیری
شمس مغربی » فهلویات » شمارهٔ ۵
انک وی ساوسامان اژین انژ
انک وی دیل و وی بانی اژین انژ
انک بش ناد وارو دی شود رو
میشه بتگشته لاواقی اژین انژ
شمس مغربی » فهلویات » شمارهٔ ۶
دیله اویان چو من سامانه بکرت
چو من بوم و بر و دامانه بکرت
به جز اویان نوینم بین بر و بوم
بر و بومم همه اویانه بکرت
شمس مغربی » فهلویات » شمارهٔ ۷
خور او زردی شیرین بی کوش و هیر
دام انداتمی اج رای نجیر
ناگهان هاکتم بدان چویان
دام و نجیر و هیرم بشود اج ویر
شمس مغربی » فهلویات » شمارهٔ ۸
هر چه اویان واته دیله به شنیر
دیله واته چو اویان نشر اژ ویر
نبر گیتی که دیلم نویوان بر
نویرانی متا گیتی برو پیر
شمس مغربی » فهلویات » شمارهٔ ۹
نه امرو بر به گیتی و نه مشکیر
نه کوه و کوشن بر نه گشته و هیر
کمن بج ناد کوشن تومه بند است
کمن بج گیل کوهان کرده نجیر
شمس مغربی » فهلویات » شمارهٔ ۱۰
اونا در کوی آی اج خویشه بورز
ورنه ژین فکر و ژین اندیشه بورز
نادم اهنام داری کیشه داری
از آن کیشر کوی این کیشه بورز