×
سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۲۵
هر شبی با دلی و صد زاری
منم و آب چشم و بیداری
بنماندست آب در جگرم
بس که چشمم کند گهرباری
دل تو از کجا و غم ز کجا؟
[...]
سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۲۷
میمیرم و همچنان نظر بر چپ و راست
تا آنکه نظر در او توان کرد کجاست؟
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۰
خواهی که به طبعت همه کس دارد دوست
با هر که در اوفتی چنان باش که اوست
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۱
اگر بواب و سرهنگان هم از درگه برانندت
ازان بهتر که در پهلوی مجهولی نشانندت