گنجور

عنصری » اشعار منسوب » شمارهٔ ۱۳

 

آنچه با رنج یافتیش و به دل

تو بآسانی از گزافه مدیش

عنصری
 

عنصری » اشعار منسوب » شمارهٔ ۱۴ - الاشعار فی المطایبة الراح مفدمته عنصری گوید

 

خداوندا همی‌خواهم که از دل

تو را تا عمر دارم می‌ستایم

ولیکن از دم جور زمانه

برنجید این دل مانده نمایم

حریف نیم مست امروز ناگه

[...]

عنصری
 

عنصری » اشعار منسوب » شمارهٔ ۱۵

 

شادیّ و بقا بادت و زین بیش نگویم

کاین قافیۀ تنگ مرا نیک بپیخست

عنصری
 

عنصری » اشعار منسوب » شمارهٔ ۱۶

 

نمرود به گاه پور آذر

می‌گفت خدای خلق ماییم

جبار به نیم‌پشه او را

خوش داد سزا که ما گواییم

عنصری
 

عنصری » اشعار منسوب » شمارهٔ ۱۷ - ملک‌الشعرا عنصری گوید، فی اللعز

 

آمد ای شاه دوش ناگاهان

فیلسوفی به نزد من مهمان

پاک چون رای تو ز دوده خرد

تیز چون تیغ برگشاده زبان

گفت با من ز هر دری و شنید

[...]

عنصری
 

عنصری » اشعار منسوب » شمارهٔ ۱۸

 

به لیف خرما پیچیده خواهمت همه تن

فشرده خایه به انبر بریده کیر به گاز

عنصری
 

عنصری » اشعار منسوب » شمارهٔ ۱۹

 

از صفات حرام لفظی را

باز گردان و پس مصحف کن

چون بدانی که آن مصحف چیست

ضد او گیر و نقش بر کف کن

بودن دال پیش او بنگار

[...]

عنصری
 

عنصری » اشعار منسوب » شمارهٔ ۲۰

 

ای ترک به حرمت مسلمانی

کم بیش به وعده‌ها نبخسانی

عنصری
 

عنصری » اشعار منسوب » شمارهٔ ۲۱

 

بهارش تویی غمگسارش تویی

درین تنگ زندان زوارش تویی

عنصری
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۲

 

مرد باید که جگر سوخته چندان بودا

نه همانا که چنین مرد فراوان بودا

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۳

 

کار چون بسته شود بگشایدا

وز پس هر غم طرب افزایدا

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۴

 

خداوندا بگردانی بلا را

ز آفتها نگه داری تو ما را

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۵

 

به حق هر دو گیسوی محمد

زبون گردان زبردستان ما را

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۷

 

چون مرا دیدی تو او را دیده‌ای

چون ورا دیدی تو دیدی مر مرا

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۸

 

گر من این دوستی تو ببرم تا لب گور

بزنم نعره ولیکن ز تو بینم هنرا

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۹

 

گرفت خواهم زلفین عنبرین ترا

به بوسه نقش کنم برگ یاسمین ترا

هر آن زمین که تو یک ره برو قدم بنهی

هزار سجده برم خاک آن زمین ترا

هزار بوسه دهم بر سخای نامهٔ تو

[...]

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۱۰

 

در شب تاریک برداری نقاب از روی خویش

مرد نابینا ببیند بازیابد راه را

طاقت پنجاه روزم نیست تا بینم ترا

دلبرا شاها ازین پنجه بیفگن آه را

پنج و پنجاهم نباید هم کنون خواهم ترا

[...]

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۱۱

 

هر کسی محراب کرده‌ست آفتاب و سنگ و چوب

من کنون محراب کردم آن نگارین روی را

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۱۲

 

با عاشقان نشین و همه عاشقی گزین

با هر که نیست عاشق کم کن قرینیا

باشد گه وصال ببینند روی دوست

تو نیز در میانهٔ ایشان ببینیا

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۱۳

 

آتش نمرود هرگز پور آزر را نسوخت

پور آزر پیش ازین آتش چو خاکستر شده‌است

تا بدین آتش نسوزی تو یقین صافی نه‌ای

خواه گو دیوانه خوانی خواه گویی بیهده‌است

ای دریغا جان قدسی کز همه پوشیده‌است

[...]

ابوسعید ابوالخیر
 
 
۱
۱۵
۱۶
۱۷
۱۸
۱۹
۷۷۰