گنجور

نظامی عروضی » چهارمقاله » مقالت دوم: در ماهیت علم شعر و صلاحیت شاعر » بخش ۷ - حکایت پنج - امیرمعزی

 

من رفتم و فرزند من آمد خلف صدق

او را به خدا و به خداوند سپردم

نظامی عروضی
 

نظامی عروضی » چهارمقاله » مقالت دوم: در ماهیت علم شعر و صلاحیت شاعر » بخش ۱۰ - حکایت هشت - رشیدی

 

شعرهای مرا به بی نمکی

عیب کردی روا بود شاید

شعر من همچو شکر و شهد است

واندر این دو نمک نکو ناید

شلغم و باقلیست گفتهٔ تو

[...]

نظامی عروضی
 

نظامی عروضی » چهارمقاله » مقالت دوم: در ماهیت علم شعر و صلاحیت شاعر » بخش ۱۲ - حکایت ده - سه نظامی

 

در جهان سه نظامیئیم ای شاه

که جهانی ز ما به افغانند

من به ورساد پیش تخت شهم

و آن دو در مرو پیش سلطانند

به حقیقت که در سخن امروز

[...]

نظامی عروضی
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » مفردات » شمارهٔ ۱ - مفردات

 

لطف خدای جمله کمالات خلق را

یک جای کرد و داد بدو نام مصطفی

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » مفردات » شمارهٔ ۲

 

آب عنب تو گیر که اهل طرب تویی

اهل آن کس است آنکه زآب عنب گرفت

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » مفردات » شمارهٔ ۳

 

نمود خون عدو برکشیده خنجر او

به گونه شفق سرخ بر سپهر کبود

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » مفردات » شمارهٔ ۴

 

تنگی گرفت بی تو دلم چون دهان تو

تنگی مگر نصیب دلم زآن دهان ریید

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » مفردات » شمارهٔ ۵

 

مگر آسان شود به یاری بخت

ورنه دشوار می نماید کار

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » مفردات » شمارهٔ ۶

 

مرغزاری کاندر آن باشد گذر یکسر تو را

چشمه حیوان شود هر چشمه آن مرغزار

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » مفردات » شمارهٔ ۷

 

نسیم گل چو به خلق تو نسبتی دارد

به صد زبان بستابد هزار دستانش

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » مفردات » شمارهٔ ۸

 

خود را بزرگ می کنم اندر میان خلق

بی آن که خدمتی ز برای تو می کنم

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » مفردات » شمارهٔ ۹

 

قهرت چو فرو بارد در معرکه سطوت

از بید کشد خنجر وز غنچه کند پیکان

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » مفردات » شمارهٔ ۱۰

 

ذوق عشقت کاشکی جانا نمی دیدی دلم

یا تن کاهیده من تاب هجران داشتی

ادیب صابر
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی طلب » حکایت مردی که گشایش میخواست و جواب رابعه به او

 

بی‌خودی می‌گفت در پیش خدای

کای خدا آخر دری بر من گشای

رابعه آنجا مگر بنشسته بود

گفت ای غافل کی این در بسته بود

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هشتم » جواب پدر

 

پدر گنج سخن را کرد در باز

پسر را گفت ای جویندهٔ راز

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش یازدهم » المقالة الحادی عشر

 

پسر گفتش اگر در جاه باشم

چرا آشفته و گمراه باشم

چو من در اعتدالی جاه جویم

مکن منعم اگر این راه جویم

اگر اندک بود در جاه میلم

[...]

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » جواب پدر

 

پدر بگشاد راهش در هدایت

به پیش او فرو گفت این حکایت

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » جواب پدر

 

پدر بگشاد مُهر از حقّهٔ لعل

دُر افشان گشت و کرد این قصّه را نقل

عطار
 
 
۱
۱۳۲
۱۳۳
۱۳۴
۱۳۵
۱۳۶
۷۷۰