باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۴۱
دل بی عشق را افسردن اولی
هر که دردی نداره مردن اولی
تنی که نیست ثابت در ره عشق
ذره ذره به آتش سوتن اولی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۴۲
در اشکم بهدامان ریته اولی
خون دلم ز چشمان ریته اولی
به کس حرفی ز جورت وانواجم
که حرف جور پنهان ریته اولی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۴۳
دل ار عشقت نداره مرده اولی
روان بی درد عشق افسرده اولی
سحر بلبل زند در گلشن آواز
که گل بی عشق حق پژمرده اولی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۴۴
اگر دل دلبری دلبر کدامی
وگر دلبر دلی دل را چه نامی
دل و دلبر بهم آمیته وینم
ندانم دل که و دلبر کدامی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۴۵
کسی که ره به فریادم برد نی
خبر بر سرو آزادم برد نی
همه خوبان عالم جمع گردند
کسی که یادت از یادم برد نی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۴۶
شبی ناید ز اشکم دیده تر نی
سرشکم جاری از خون جگر نی
شو و روجم رود با نالهٔ زار
ته را از حال زار مو خبر نی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۴۷
دل شاد از دل زارش خبر نی
تن سالم ز بیمارش خبر نی
نه تقصیره که این رسم قدیمه
که آزاد از گرفتارش خبر نی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۴۸
ته که دور از منی دل در برم نی
هوایی غیر وصلت در سرم نی
به جانت دلبرا کز هر دو عالم
تمنای دگر جز دلبرم نی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۴۹
دلی چون مو به غم اندوتهای نی
زری چون جان مو در بوتهای نی
بجز شمعم به بالین همدمی نه
که یار سوتهدل جز سوتهای نی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۵۰
ز دل مهر تو ای مه رفتنی نی
غم عشقت بههر کس گفتنی نی
ولیکن شعله مهر و محبت
میان مردمان بنهفتنی نی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۵۱
مو آن باز سفیدم همدانی
لانه در کوه دارم سایبانی
به بال خود پرم کوهان به کوهان
به چنگ خود کرم نخجیر بانی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۵۲
گَرَم خوانی وَرَم رانی ته دانی
گَرَم در تَش بسوزانی ته دانی
وَرَم بر سر زنی الوند و میمند
همی واجم خدا جانی ته دانی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۵۳
هر آن کالوند دامان مو نشانی
دامان از هر دو عالم در کشانی
اشک خونین پاشم از راه الوند
تا که دلبر بپایش برفشانی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۵۴
بیته یکدم دلم خرم نمانی
اگر رویت بوینم غم نمانی
اگر درد دلم قسمت نمایند
دلی بی غم درین عالم نمانی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۵۵
من دل سوته را لایق ندونی
که در دیوان عشاقت بخونی
هزارون بارم از خونی ببو کم
ز تو زیرا که بحر بیکرونی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۵۶
بمیرم تا ته چشمتر نبینی
شرار آه پر آذر نبینی
چنانم آتش عشقت بسوجه
که از مو مشت خاکستر نبینی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۵۷
به قبرستان گذر کردم صباحی
شنیدم ناله و افغان و آهی
شنیدم کلهای با خاک میگفت
که این دنیا نمیارزد بکاهی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۵۸
به نادانی گرفتم کوره راهی
ندانستم که میافتم به چاهی
به دل گفتم رفیقی تا به منزل
ندانستم رفیق نیمه راهی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۵۹
ته که خورشید اوج دلربایی
چنین بیرحم و سنگین دل چرایی
به اول آنهمه مهر و محبت
به آخر راه و رسم بی وفایی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۶۰
نگار تازه خیز ما کجایی
بچشمان سرمه ریز ما کجایی
نفس بر سینهٔ طاهر رسیده
دم رفتن عزیز ما کجایی