باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۲۱
مو را درد دلم خو کرده واته
ندونی درد دل ای بیوفا ته
بوره مو سوته دل واته سپارم
ته ذونی با دل و دل ذونه با ته
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۲۲
دل مو دایم اندر ماتم ته
بدل پیوسته بیدرد و غم ته
چه پرسی که چرا قدت ببوخم
خم قدم از آن پیچ و خم ته
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۲۳
بدنیا مو نوینم کام بی ته
بدس هرگز نگیرم جام بی ته
بلرزم روز و شو چون بید مجنون
ندارم یک نفس آرام بی ته
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۲۴
دو چشمم را ته خون پالا کنی ته
کلاه عقلم از سر وا کنی ته
اگر لیلی بپرسه حال مجنون
نظر او را سوی صحرا کنی ته
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۲۵
دلی دیرم چو مرغ پا شکسته
چو کشتی بر لب دریا نشسته
تو گویی طاهرا چون تار بنواز
صدا چون میدهد تار گسسته
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۲۶
قضا پیوسته در گوشم بواجه
که این درد دل تو بی علاجه
اگر گوهر به آبی خواهون نداری
همین این جون تو که بی رواجه
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۲۷
دلت ای سنگدل بر ما نسوجه
عجب نبود اگر خارا نسوجه
بسوجم تا بسوجانم دلت را
در آذر چوب تر تنها نسوجه
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۲۸
دلم از دست خوبان گیج و ویجه
مژه بر هم زنم خونابه ریجه
دل عاشق مثال چوبتر بی
سری سوجه سری خونابه ریجه
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۲۹
نذونم لوت و عریانم که کرده
خودم جلاد و بیجونم که کرده
بده خنجر که تا سینه کنم چاک
ببینم عشق بر جونم چه کرده
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۳۰
سرم چون گوی در میدان بگرده
دلم از عهد و پیمان بر نگرده
اگر دوران به نااهلان بمانه
نشینم تا که این دوران بگرده
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۳۱
شدستم پیرو برنائی نمانده
بتن توش و توانائی نمانده
بمو واجی برو آلالهٔ چین
چرا چینم که بینائی نمانده
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۳۲
مرا عشقت ز جان آذر برآره
زپیکر مشت خاکستر برآره
نهال مهرت از دل گر ببرند
هزاران شاخه دیگر برآره
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۳۳
عزیزان موسم جوش بهاره
چمن پر سبزه صحرا لاله زاره
دمی فرصت غنیمت دان درین فصل
که دنیای دنی بی اعتباره
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۳۴
غمم بیحد و دردم بی شماره
فغان کاین درد مو درمان نداره
خداوندا ندونه ناصح مو
که فریاد دلم بیاختیاره
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۳۵
دل مو بیتو زار و بی قراره
بجز آزار مو کاری نداره
زند دستان بسر چون طفل بدخو
بدرد هجرت اینش روزگاره
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۳۶
مو را ای دلبر مو با ته کاره
وگرنه در جهان بسیار یاره
کجا پروای چون مو سوته دیری
چو مو بلبل به گلزارت هزاره
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۳۷
زغم جان در تنم در گیر و داره
سرم در رهن تیغ آبداره
ندارم اختیاری از چه جوشش
دل مو تاب این سودا نداره
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۳۸
سرم بالین تنم بستر نداره
دلم جز شوق ته در سر نداره
نهد دور از ته هر کس سر ببالین
الهی سر ز بالین بر نداره
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۳۹
سر سرگشتهام سامان نداره
دل خون گشتهام درمان نداره
به کافر مذهبی دل بسته دیرم
که در هر مذهبی ایمان نداره
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۴۰
هر آن دلبر که چشم مست دیره
هزاران دل چو ما پا بست دیره
میان عاشقان آن ماه سیما
چو شعر مو بلند و پست دیره