ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۲۵
سودت نکند به خانه دَرْبِنشستن
دامَنْت به دامنم بباید بستن
کان روز که دست ما به دامان تو است
ما را نتوان ز دامنت بگسستن
ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۲۶
پل بر زبر محیط قلزم بستن
راه گردش به چرخ و انجم بستن
نیش و دَم مار و دُم کژدم بستن
بتوان نتوان دهان مردم بستن
ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۲۷
از ساحت دل غبار کثرت رفتن
به زانکه به هرزه دُرّ وحدت سفتن
مغرور سخن مشو که توحید خدا
واحد دیدن بود نه واحد گفتن
ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۲۸
عشق آن صفتی نیست که بتوان گفتن
وین دُرّ به سر الماس نشاید سفتن
سوداست که میپزیم والله که عشق
بکر آمد و بکر هم بخواهد رفتن
ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۲۹
از باده به روی شیخ رنگ آوردن
اسلام ز جانب فرنگ آوردن
ناقوس به کعبه در درنگ آوردن
بتوان نتوان ترا به چنگ آوردن
ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۳۰
تا لعل تو دلفروز خواهد بودن
کارم همه آه و سوز خواهد بودن
گفتی که به خانهٔ تو آیم روزی
آن روز کدام روز خواهد بودن
ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۳۱
سهلست مرا بر سر خنجر بودن
یا بهر مراد خویش بی سر بودن
تو آمدهای که کافری را بکشی
غازی چو تویی خوشست کافر بودن
ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۳۲
دنیا نسزد ازو مشوش بودن
از سوز غمش دمی در آتش بودن
ما هیچ و جهان هیچ و غم و شادی هیچ
خوش نیست برای هیچ ناخَوش بودن
ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۳۳
در راه خدا حجاب شد یک سو زن
رو جملهٔ کار خویش را یک سو زن
در ماندهٔ نفس خویش گشتی و ترا
یک سو غم مال و دختر و یک سو زن
ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۳۴
یا رب تو زخواب ناز بیدارش کن
وز مستی حسن خویش هشیارش کن
یا بیخبرش کن که نداند خود را
یا آنکه زحال خود خبردارش کن
ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۳۵
یک لحظه چراغ آرزوها پف کن
قطع نظر از جمال هر یوسف کن
زین شهد یک انگشت به کام تو کشم
از لذت اگر مست نگردی تف کن
ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۳۶
خواهی که کسی شوی ز هستی کم کن
ناخورده شراب وصل مستی کم کن
با زلف بتان دراز دستی کم کن
بت را چه گنه تو بتپرستی کم کن
ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۳۷
یا رب تو به فضل مشکلم آسان کن
از فضل و کرم درد مرا درمان کن
بر من منگر که بی کس و بی هنرم
هر چیز که لایق تو باشد آن کن
ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۳۸
یا رب نظری بر من سرگردان کن
لطفی به من دلشدهٔ حیران کن
با من مکن آنچه من سزای آنم
آنچ از کرم و لطف تو زیبد آن کن
ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۳۹
ای غم گذری به کوی بدنامان کن
فکر من سرگشتهٔ بی سامان کن
زان ساغر لبریز که پر می ز غمست
یک جرعه به کار بی سرانجامان کن
ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۴۰
ای نُه دِلِهٔ دَه دِلِه هر دَه یِله کن
صراف وجود باش و خود را چِله کن
یک صبح به اخلاص بیا بر در دوست
گر کام تو برنیامد آنگه گله کن
ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۴۱
در درگه ما دوستی یک دِله کن
هر چیز که غیر ماست آنرا یله کن
یک صبح به اخلاص بیا بر در ما
گر کار تو برنیامد آنگه گِله کن
ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۴۲
ای شمع چو ابر گریه و زاری کن
وی آه جگر سوز سپهداری کن
چون بهرهٔ وصل او نداری ای دل
دندان به جگر نه و جگر خواری کن
ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۴۳
ای ناله گرت دمیست اظهاری کن
وآن غافل مست را خبرداری کن
ای دست محبت ولایت به در آی
وی باطن شرع دوستی کاری کن
ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۴۴
گفتم که: رخم به رنگ چون کاه مکن
کس را ز من و کار من آگاه مکن
گفتا که: اگر وصال ما میطلبی
گر میکشمت دم مزن و آه مکن