گنجور

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۱۸

 

گر حسن تو بر فلک زند خرگاهی

از هر برجی جدا بتابد ماهی

ور لطف تو در زمین بیابد راهی

صد یوسف سر برآرد از هر چاهی

نصرالله منشی
 

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الحمامة المطوقة و الجرذ والغراب والسلحفاة والظبی » بخش ۱۹ - به دام افتادن آهو

 

از هجر تو هر شبم فلک آن زاید

کان رنج اگر مهر کشد بر ناید

وانچ از تو بر این خسته روان می‌آید

در برق جهنده سوز آن بگزاید

نصرالله منشی
 

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و ابن آوی » بخش ۱۱

 

آنی که ز دل وفا برانداخته ای،

با دشمن من تمام در ساخته ای؛

دل را زوفا چرا بپرداخته ای؟

مانا که مرا هنوز نشناخته ای!

نصرالله منشی
 

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الملک و البراهمة » بخش ۷

 

گر خصم تو آتش است من آب شوم

ور مرغ شود حلقه مضراب شوم

ور عقل شود طبع می‌ ناب شوم

در دیده حزم و دولتش خواب شوم

نصرالله منشی
 

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب ابن الملک و اصحابه » بخش ۴

 

اندر برم و بریزم ای طرفه ری

در خانه ترا و در قدح پیش تو می‌

بیرون کشم و پاک کنم اندر پی

از پای تو موزه وز بناگوش تو خوی

نصرالله منشی