گنجور

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش اول

 

از من آموخت شیخ افزون زدن

بربام صلاح کوس ناموس زدن

رفتم که به پیر دیرهم یاد دهم

آئین بت و طریق ناقوس زدن

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش اول

 

از باغ جنان فتاده در دام عذاب

آدم زپی گندم و من بهر شراب

مرغان بهشتیم عجب نبود اگر

او از پی دانه رفت و من از پی آب

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش اول

 

صد تیغ بلا زهر طرف آخته اند

بر ما همه شبرنگ جفا تاخته اند

فریاد که دشمنان به هم ساخته اند

واجبات به حال ما نپرداخته اند

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت اول

 

راضی به غم جدائیم خواهی ساخت

بیگانه ز آشنائیم خواهی ساخت

جور تو زیاده از حد صبر من است

مشهور به بیوفائیم خواهی ساخت

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم

 

در کوی تو رسم سرفرازی این است

مستان ترا کمینه بازی این است

با این همه رتبه هیچ نتوانم گفت

شاید که ترا بنده نوازی این است

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم

 

با دل گفتم ز عالم کون و فساد

تا چند خورم غم، تنم از پا افتاد

دل گفت تو نزدیک به مرگی چه غم است

بیچاره کسی که این دم از مادر زاد

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش سوم - قسمت اول

 

انصاف بده ای فلک مینا فام

کز این دو کدام خوبتر کرد خرام

خورشید جهانتاب تو از جانب صبح

یا ماه جهانگرد من از جانب شام

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش سوم - قسمت دوم

 

چون او نه به حسن، دلربائی بوده

چون من نه به عشق مبتلائی بوده

او در پی صلح بوده و من غافل

گستاخی آرزو ز جائی بوده

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت دوم

 

ای بی تو مرا امید بهبودی نه

با من تو چنان که پیش از این بودی نه

میدانستم که عهد و پیمان مرا

در هم شکنی ولی بدین زودی نه

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت دوم

 

رویت که زباده لاله می روید از او

وز تاب شراب ژاله می روید از او

دستی که پیاله ای زدست تو گرفت

گر خاک شود، پیاله می روید از او

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت دوم

 

شبها ز دم هوا فسرده چو یخم

زانو به شکم کشیده همچون ملخم

چنبر شده ام چنان که می نشناسد

کس موی زهار را زموی زنخم

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول

 

در گردش افلاک چو کردم نظری

از مردم آدمی ندیدم اثری

هر جا که سری بود، فرو رفت به خاک

هر جا که خری بود، برآورد سری

شیخ بهایی
 
 
sunny dark_mode